ساده نوشت ها

آدم گاهی دلش می خواهد گنجشک شود داسش را بردارد برود پشت پنجره ی اتاق کسی که دوستش دارد سالها گندم درو کند..! ساده نوشت ها...

در نیمه های شب

وقتی که اوهام راه نفس بر سینه را تنگ می کند

شکسته های غمگین این دل حزین را به یاد می آورم!

من

تمام پرندگانم را آزاد کرده ام

زیرا

دانستم

نداشتن

تنها راه از دست ندادن است..!

جواد غلامیان

ساده نوشت ها...

با اینکه مدت های زیادیست به خانه ام نیامده ام

نمی دانم مثل اینکه تمام کائنات یقه ام را بگیرند و به اینجا بیاورند

مرا کشیدند..! انگار که تو آمده ای..! این را خواب دیدم..!

تمام من می لرزید وقتی که خاک مانده بر در این خانه را پاک کردم

باور کن چشم هایم نوری گرفت وقتی رد پاهایت را بر دل خاک گرفته ی این خانه دیدم..!

جواد غلامیان

ساده نوشت ها...

اولین حس ها

آن زمان که بویی نوبرانه دارند

هیچگاه از خاطره ها نمی روند

و همیشه تازه اند

مثل بی قراری های من

برای تو ...!

جواد غلامیان

ساده نوشت ها...

خستگی هایت را

هیچ کس جز من نمی فهمد تمامش را...

و بی تابی هایت را برای من

و دلتنگی هایم را برای تو...!

هر دو خسته ایم

تو از زمانه ای که در آن گیر کرده ای

و من در خانه ای که بی تو تنها مانده ام..!

و این بی رحمانه ترین جبر زندگیست

که هردویمان تنهائیم..!

جواد غلامیان

ساده نوشت ها...

من همیشه تو را می خوانم

حتی آنگاه که نمی نویسی

آنگاه که لبریز می شوی از سکوت

و حرف ها را یکی پس از دیگری

با بغض قورت می دهی ..!

من همیشه تو را می خوانم

حتی آن زمان که مرا از یاد برده ای ...!

جواد غلامیان

ساده نوشت ها...

دنیای من

از برای داشتن تو

نه دروغ بود نه خیال

من

در تمام شب و روزهایم در تمام خواب و بیداری هایم

با تو زندگی کردم

من

برای داشتن تو

رنگ دادم اما رنگ عوض نکردم..!

 

ساده نوشت ها...

ماندن به حضور نیست!
من هر روز هزاران بار به فکر فرو می روم
دست عشق را می گیرم و با احساس پاک او به دشت های دور قدم می گذارم
دارم زندگی می کنم
گاهی وبلاگ خیال کلمه ورم می دارد
زندگی وبلاگ خیال کلمه ات من است یا این وبلاگ خیال کلمه زندگی ؟!

جواد غلامیان

ساده نوشت ها...

از مرگ های پیاپی

به تنگ وبلاگ آمده کلمه ام

زخم خورده ام

سرخورده..

دوشا دوش من چه کسی وبلاگ آمده کلمه وبلاگ است؟ کلمه !

با خواب هایم کنار بیا

من کوهم که می میرم..!

جواد غلامیان

ساده نوشت ها...

وبلاگ گاهی کلمه

باید دست خودت را بگیری و بروی

تنهایی

همیشه هم بد نیست

وبلاگ گاهی کلمه عشق است .. عشق..!

جواد غلامیان

ساده نوشت ها...